يكى از فانتزيام اينه كه
برم سر كلاس هندسه، بگم: سر زنگ هندسه ميگم اين درسا بسه، كاشكى اين زنگ بخوره دل به دلدار برسه، بعد استاد از كلاس حذفم كنه، همين كه دارم از كلاس ميرم تو افق محو شم بگم:
.
.
.
.
.
.
.
.
خوب دست منو خوندى منو بدجورى سوزوندى منو مثه يه برده كجا ها كه نكشوندى... :)))
1 امتیاز + / 0 امتیاز - 1391/12/20 - 23:33
دیدگاه
anoshka

{-138-}

1391/12/21 - 00:14